معنی عایق ‌بندی

حل جدول

عایق ‌بندی

ایزولاسیون


عایق بندی شده

ایزوله


عایق

نارسانا


عایق نمودن

ایزوله کردن


عایق ضدرطوبت

ایزوگام

فارسی به انگلیسی

عایق‌ بندی‌

Insulation, Lagging

لغت نامه دهخدا

عایق

عایق. [ی ِ] (ع ص) رجوع به عائق شود.


بندی

بندی. [ب َ] (ص نسبی) اسیر. گرفتار. (آنندراج) (غیاث) (فرهنگ فارسی معین). اسیر و گرفتار. ج، بندیان. (ناظم الاطباء). اسیر. (ترجمان القرآن). زندانی. ج، بندیان. (فرهنگ فارسی معین). محبوس. مسجون. مغلول:
بندیان داشت بی زوار و پناه
برد با خویشتن بجمله براه.
عنصری.
برفتن همچو بندی لنگ از آنی
که بند ایزدی بسته ست رانت.
ناصرخسرو.
تو بیچاره غلط کردی ره در
نجست از بندیان کس جز تو فریاد.
ناصرخسرو.
بدست اندرش بندی ناتوان
ز من در غم عشق نالنده تر.
مسعودسعد.
هرکه در بند تو شد بسته ٔ جاوید بماند
پای رفتن بحقیقت نبود بندی را.
مسعودسعد.
پذیرند از تو شاهنشاه و صاحب
همه گفتارها بندی و پندی.
سوزنی.
بندیان ز بند جسته برون
آمدند از هزار شخص فزون.
نظامی.
بسی بنده و بندی آزاد کرد
ز یزدان به نیکی بسی یاد کرد.
نظامی.
وگر کشتی آن بندی ریش را
نبینی دگر بندی خویش را.
سعدی.
و گروهی بخلاف این مصلحت دیده اند و گفته که در کشتن بندیان تأمل اولیتر. (گلستان).

فرهنگ عمید

عایق

آنچه سر راه کسی یا چیزی واقع می‌شود،
(فیزیک) ماده‌ای که برق، حرارت، صدا، و مانند آن از آن عبور نمی‌کند، نارسانا: عایق صوتی،

فارسی به عربی

عایق

عائق، عازل، کابح


عایق گذاری

عزل


عایق باران

معطف

فرهنگ معین

عایق

باز دارنده، مانع، جسمی که حرارت یا جریان برق را از خود عبور ندهد. [خوانش: (یِ) [ع. عائق] (اِفا.)]

مترادف و متضاد زبان فارسی

عایق

بازدارنده، رادع، مانع، نارسانا،
(متضاد) رسانا، هادی

فرهنگ فارسی هوشیار

عایق

آنکه سر راه کسی یا چیزی واقع شود، نارسانا، آنچه جریان برق یا صوت را از خود عبور نمی دهد


عایق کاری

اندایش پر کردن فواصل خالی در ساختمان.

معادل ابجد

عایق ‌بندی

247

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری